قدرت نه گفتن

قدرت نه گفتن

قدرت نه گفتن

دلیل اول شجاعت کم

" نه" درست در زمان مناسب می تواند مسیر تاریخ را تغییر دهد.

در یکی از نمونه های متعدد، مثالی از " رزا پارکس"( نویسنده ای آمریکایی که برنده جایزه نوبل است)  که می گوید آرام اما قاطع از دادن صندلی خود در یک اتوبوس در مونتگومری، که جداسازی نژآدی کرده بود، امتناع کرد. او در لحظه مناسب، نیروهایی که جنبش حقوق مدنی را پیش می بردند، متحد کرد. او به یاد می آورد که:" وقتی راننده اتوبوس او را در حالی که هنوز روی صندلی نشسته بوده، نگاه می کرد، پرسید نمی خواهد از جایش بلند شود؟ او جواب داد: " نه من می نشینم."

برخلاف تصور عموم، " نه" شجاعانه او از گرایش یا به طور کلی شخصیت قاطعش نشات نگرفته بود. در واقع زمانی که او منشی ریاست بخش مونتگومری انجمن ملی پیشفت سیاه پوستان شد، توضیح داد:" من تنها زن آنجا بودم و آن ها به منشی نیاز داشتند و من خجالتی تر از آن بودم که بتوانم نه بگویم."

به بیان دقیق تر، تصمیم او در اتوبوس به دلیل اعتقاد عمیقش در مورد تصمیمی بود که آگاهانه در آن لحظه گرفت. هنگامی که راننده اتوبوس به او دستور داد از صندلی خود بلند شود، او گفت: " احساس کردم عزم و اراده ام  مرا همانند پوششی گرم در یک شب سرد زمستانی پوشانده است." او نمی دانست چگونه تصمیمش باعث ایجاد جنبشی شد که در سراسر جهان طنین انداز خواهد بود؛ اما تصمیم خود را گرفته بود. او حتی وقتی دستگیر شد می دانست که " این اخرین باری بود که هنگام سوار شدن به اتوبوس تحقیر خواهد شد." اجتناب از چنین تحقیری، ارزش ریسک زندان رفتن را داشت. در واقع زندان رفتنش ضروری بود.

درست است که ( به امید خدا) بعید به نظر می رسد، خود را در موقعیتی مانند شرایطی که رزاپارکس با آن روبه رو بود، مواجه کنیم. با این حال می توانیم از او الهام بگیریم. زمانی می توانیم به او فکر کنیم که به شجاعت و جرات نه گفتن نیاز داشته باشیم. می توانیم در باربر فشارهای اجتماعی برای تسلیم شدن در برابر کارهای غیرضروری نیاز به ایستادگی داشته باشیم، او را به خاطر بیاوریم. 

آیا تا به حال بین آنجه فکر می کردید درست است و آنچه دیگران شما را تحت فشار انجام دادنش، قرار داده اند گیر کرده اید؟ 

آیا تا به حال برای پیشگیری از درگیری یا نزاع بله گفته اید، در حالی که منظورتان نه بوده باشد؟

ایا تا به حال احساس کرده ای که از روی ترس ناامیدکرن یا خجالتی که در قبال دعوت یا درخواست رییس، همکار، دوست، همسایه یا اعضای خانواده خود داشتید، درخواست آن ها را رد کرده باشید؟ 

اگر موارد بالا را انجام داده باشید، تنها نیستید. حرکت در این لحظات با شجاعت و ادب یکی از مهم ترین مهارت هایی است که باید در راستای اصل گراشدن به آن تسلط پیدا کنید و این مورد یکی از سخت ترین کارهاست.

بدون شجاعت پیگیری منضبطانه انجام کارهای کمتر، چیزی جز ادعا نخواهد بود. اصل گرایی بدون شجاعت، چیزی جز گپ زدن در مهمانی شام نخواهد بود و اهمیتی سطحی خواهد داشت. هر کسی می تواند در مورد مهم بودن تمرکز بر چیزهایی که بیشترین اهمیت را دارند؛ صحبت کند، اما دیدن افرادی که شجاعت زندگی کردن را دارند، نادر است.

ما گاهی دلایل خوبی برای ترسیدن از نه گفتن داریم. ما نگران هستیم که یک فرصت عالی را از دست بدهیم. ما از ایجاد مشکل، به هم خوردن چیزها یا خراب کردن پل ها می ترسیم. ما نمی توانیم به ناامید کردن کسی که برای ما محترم است و دوستش داریم؛ فکر کنیم. هیچ کدام از این ها از ما فردی بد نمی سازد. 

این بخش طبیعی از انسان بودن است. با این حال خودداری از نه گفتن به دیگران، هر چقدر هم که سخت باشد می تواند منجر به از دست دادن چیزهای بسیار مهم تری شود.

کم رویی

دومین دلیلی است که باعث می شود انتخاب چیزی که ضروری است دشوار باشد، ترس ذاتی از کم رویی است. واقعیت این است که ما به عنوان انسان به دنبال این هستیم که بخواهیم با دیگران کنار بیاییم. به هر حال هزاران سال پیش، زمانی که همه ما در قبایل شکارچی دور هم زندگی می کردیم، بقای ما به آن بستگی داشت؛ در حالی که هم سو بودن با انتظاراتی که افراد گروه از ما دارند( مطابقت هنجاری نام دارد) دیگر مساله مرگ و زندگی نیست، این میل هنوز در ما عمیقا نهادینه شده است. به همین دلیل است که فکر نه گفتن، خواه به یک دوست قدیمی که شما ار به شام دعوت می کند یا یک رییسی که از شما می خواهد پروژه مهم و قابل توجهی را انجام دهید یا یک همسایه که از شما درخواست می کند در فروش شیرینی انجمن اولیا و مربیان کمکش کنید، به معنای واقعی کلمه باعث ناراحتی جسمی مان می شود و احساس گناه می کنیم. ما نمی خواهیم کسل را ناامید کنیم. ما نگران آسیب رسیدن به روابطمان هستیم؛ اما این احساسات شفافیت ما را به هم می ریزد. این احساسات ما را از این واقعیت منحرف م یکنند که می توانیم نه بگوییم و برای چند دقیقه ای ناراحت شویم یا می توانیم بله بگوییم و برای روزها، هفته ها، ماه ها یا حتی سال ها پشیمان شویم.

وظیفه ما چیست؟

تنها راه نجات از این دام این است که نه گفتن قاطعانه و از روی عزم و در عین حال مودبانه را بیاموزیم؛ زیار وقتی این کار را می کنیم، متوجه می شویم که نه تنها ترس ما از ناامید کردن یا عصبانی کردن دیگران اغراق آمیز بوده، بلکه در واقع مردم بیشتر به ما احترام می گذارند. 

در ادامه بیشتر بخوانید

مهارت نگاه کردن

روش ساختن تصمیم

فرع گرایی در همه جا

 


ارسال نظر

نام (اختیاری)

ایمیل (ضروری)

نظر