دیدار با وجود مقدس

دیدار با وجود مقدس

دیداری با وجود مقدس خود

آسانسوری را در درون خود مجسم کنید؛ وارد آن بشوید و هفت طبقه بروید. اینک از آسانسور بیرون بیایید و باغ زیبایتان را مشاهده کنید. در باغ بگردید به گل ها و درخت های اطراف توجه نمایید. برگ های سبز و شاداب را ببینید و عطر گل ها را ببویید. روز زیبایی ست! پرنده ها نغمه خوان هستند. به رنگ آسمان توجه کنید و به یاد آورید که در باغ خود راحت و ایمن هستید. لحظه ای درنگ کنید و نفس عمیق دیگری بکشید و زیبایی باغ مقدساتان را به درون خود جذب کنید. 

گوشه آرامی را برای نشستن پیدا کنید و جایگاه راحتی برای مراقبه فراهم آورید؛ مکانی که بهترین احساس را به شما می دهد. لباسی بر تن دارید که بدنتان را نوازش می دهد و شما با آن خود را جذاب و باشکوه حس می کنید. بنشینید و چشمانتان را ببندید. تا لحظه ی دیگر یکی از جنبه های وجودتان به سطح آگاهی شما می آید. این جنبه، بهترین حالت شماست.

این جنبه، تمامیت وجود شما و سرشار از عشق، محبت، توان و نیرو می یاشد. این جنبه، وجود مقدس شماست. اینک از این وجود باشکوه دعوت کنید تا به طور کامل به آگاهی شما وارد شود. خودتان را مجسم کنید که والاترین توان خود را متجلی کرده اید. حال احساس ارامش می کنید و خاموش، متمرکز و راضی هستید. 

اکنون از وجود مقدس خود بخواهید که کنار شما بنشیند. دست او را بگیرید و به جشمانش نگاه کنید. از او بخواهید که این هفته در کنارتان باشد و شما را راهنمایی و محافظت کند. سپس از او بپرسید که برای گشودن قلبتان و رها کردن احساسات کهنه و مسمومی که با خود حمل می نمایید، چه باید بکنید؟ 

اکنون جنبه مقدس خود را در آغوش بگیرید و از او تشکر کنید که به دیدار شما آمده است و قول دهید که دایم در باغتان به دیدار او خواهید رفت. 

چشمانتان ار باز کنید و درباره آنچه تجربه کردید، بنویسید. چه کردید؟ باغ شما چه شکلی بود؟ شما در آنجا چه احساس و قیافه ای داشتید؟ وجود مقدس شما جه شکلی بود و چه گفت؟ به خود فرصت کافی بدهید؛ هر جه بیشتر بنویسید، حکمت بیشتری از طریق شما ابراز خواهد شد. سپس با مداد رنگی تصویر وجود مقدس خود را بکشید. مهم نیست نقاشی شما چگونه باشد، در مسابقه نقاشی که شرکت نگرده اید. به خودتان فرصت دهید که دست کم پنج دقیقه نقاشی کنید

حال برای دیدار با سایه خود

چشمانتان ار ببندید و پنج نفس بسیار آرام و عمیق بکشید. با پنح شماره هوا ار فرو ببرید. تا هنگامی که راحت هستید، نفس را نگه دارید، سپس هر جه آهسته تر هوا را خارج کنید. به یاری نفس، ذهن را آرام نمایید و به اعماق آگاهی خود بروید.

تجسم کنید به آسانسور وارده شده، هفت طبقه پایین می روید. در باز می شود و شما با مکانی بسیار کثیف، دلگیر و تاریک روبه رو می شوید. بدترین وضعیت را مجسم کنید. به بوی تعفن آن مکان و کثافت و زبالهای کهدر همه جا ریخته شده است دقت کنید. برای نمونه، می توانید در غاری مملو از موش، مار، سوسک و عنکبوت باشید. همان جایی را مجسم کنید که به هیچ وجه دوست ندارید. پس از تصور چنین مکانی به تنفس آرام و عمیق ادامه دهید. به گوشه ای نگاه کنید و پست ترین بخش وجودتان را مجسم کنید. اجازه دهید تا تصویری از بدترین حالت شما در ذهن جا بگیرد. سعی کنید تمامی ویژگی های این جنبه خود را حس کنید و ببینید: چه شکلی هستید؟ چه بویی دارید؟ چه احساسی دارید؟ اکنون بگذارید واژه ای که معرف همان شخص روبه روی شماست، به ذهنتان بیاید. 

پس از ان که توانستید او را در این دیدار تا حدودی حس کنید، چشمانتان را باز نمایید. واژه ای که به فکرتان می رسد و هر چه را که در این تجسم کرده اید، بنویسید. حداقل به مدت ده دقیقه بنویسید. بگذارید هر تفکر یا احساسی که آگاهی شما طی این تجربه داشته است، ابراز شود. 

در ادامه بیشتر بخوانید:

روش ساختن تصمیم

مهارت نگاه کردن

فرع گرایی در تصمیم

 


ارسال نظر

نام (اختیاری)

ایمیل (ضروری)

نظر