چهار عصر اقتصادی تاریخ

چهار عصر اقتصادی تاریخ

چهار عصر اقتصادی بشر

چهار عصر اقتصادی در تاریخ بشریت وجود داشته است که شامل:

1- عصر شکارچی - گردآورنده 

در این عصر، طبیعت ثروت را فراهم می کرد. قبایل به دنبال آتش و غذا بودند. در چنین عصری، اگر شما شکارکردن و جمع آوری غذا را بلد باشید، زنده خواهید ماند و اگر بلد نباشید، خواهید مرد. قبیله تامین اجتماعی محسوب می شد. از نظر تامین  اجتماعی و اقتصادی همه با هم برابر بودند. رییس قبیله از دیگر اعضای قبیله سطح زندگی بالاتری نداشت. ممکن بود اول غذا بخورد و پی روزمرگی ها باشد، اما اساسا اتش همان آتش است و غار همان غار. به بیان مالی، فقط یک دسته از مردم وجود داشتند، فقیر.

2- عصر زراعت

وقتی بشر یافد گرفت چگونه بذر بکارد و حیوانات ار اهلی کند. زمین به سرمایه تبدیل شد. پادشاهان و ملکه ها صاحبان زمین شدند و مردم روی زمین های آن ها کار می کردند و به پادشاهان مالیات می دادند. با ظهور حیوانات اهلی، پادشاهان اسب می راندند و روستاییان راه می رفتند. روستاییان صاحب هیچ چیزی نبودند و از نظر اقتصادی و اجتماعی مردم در دو دسته بودند، ثروتمندان و روستاییان.

3- عصر صنعت

در سال 1492 کرستوف کلمپ و دیگر جست و جو گران به دنبال یافتن راه های تجارت، زمین و منابع بودند. در این عصر منابعی مانند نفت، طلا، مس، قلع و لاستیک سرمایه محسوب می شدند. ارزش ملک در این عصر تغییر کرد. در عصر زراعت، زمین باید حاصلخیز می بود و قابلیت رشد گیاه یا پرورش دام می داشت؛ اما در این عصر زراعت، زمین غیرقابل کشت ارزشش بیشتر شد. مثلا هنری فورد کارخانه تولید اتومبیل خود را رد دیترویت ساخت؛ زیرا می توانست در آنجا یک قطعه زمین سنگی بزرگ و غیر قابل کشت را با قیمت بسیار مناسب بخرد. از لحاظ اجتماعی و اقتصادی، دسته جدیدی از مردم به وجود آمدند؛ طبقه متوسط اکنون سه سته از مردم وجود داشت: ثروتمندان، طبقه متوسط و فقیران

4- عصر اطلاعات

این عصر رسما از زمان اختراع رایانه های دیجیال آغاز شد. در عصر اطلاعات، اطلاعاتی که از راه تکنولوژی اهرم می شوند، ثروت محسوب می شوند و منابع فراوان و ارزان قیمتی مانند سیلیکون، ثروت را تولید می کنند. به بیان دیگر هزینه ثروتمندان کاهش یافته است. برای اولین بار در تاریخ، ثروت برای هر کسی، صرف نظر از اینکه کجا زندگی می کند، در دسترس، ارزان و فراوان است. از نظر اقتصادی و اجتماعی اکنون چهار سته از مردم وجود دارند: فقیر، طبقه متوسط، ثروتمندان و فوق ثروتمندان.

بیل گیتس بارزترین مثال از یک فرد فوق ثروتمند در عصر اطلاعات است.

فوق ثروتمندان

امروز یک فرد فوق ثروتمند می تواند ثروتش را با روش های هر عصری به دست آورد. انسان می تواند با یک شکارچی- گردآورنده بودن، فوق ثروتمند شود؛ همن طور که " مائوری " از نیوزیلند از امتیاز ماهیگیری به یک فوق ثروتمند تبدیل شده است. همچنین یک چوپان یا کشاورز فوق ثروتمند از عصر زراعت یا یک سازنده اتومبیل فوق ثروتمند از عصر صنعت باشد. ویژگی مشترک همه این موارد این است که اطلاعات توازن منابع را در سطح بالاتر و با سرعت بیشتری فراهم کرده است. همین توازن است که افرادفوق ثروتمند را ایجاد می کند.

شکاف

در همین زمان، افرادی به خاطر اطلاعات قدیمی و نامناسب در حال نابود شدن هستند. بعضی قبایل بومی به محض اینکه جنگ هایشان از آن ها گرفته شد، از بین رفتند. 

کشاورزانی وجود دارند که ورشکسته شده اند و سازندگان اتومبیلی که هزاران کارگر را اخراج کرده اند. فروشگاه های زنجیره ای موفقی نیز در زمینه محصولات موسیقی وجود دارند که اکنون به خاطر موسیقی های دانلودی در حال نابودی هستند. 

 در بسیاری از کشورهای ثروتمند جهان، میلیون ها نفر شدیدا در بدهی هستند و به آخرین بقایای امنیت شغلی خود چسبیده اند و فکر می کنند که چگونه هزینه های تحصیل فرزاندانشان و بازنشستگی خودشان ار فراهم کنند. میلیون ها نفر در این کشور ثروتمند در کشاکش هستند؛ زیرا آن ها هنوز با ایده عصرهای شکارچی - گرداورنده، زراعت و صنعت به کارشان ادامه می دهند. 

این شکاف عمیق بین افراد فوق ثروتمند و دیگر افراد از طریق اطلاعات ایجاد شده است. 

خبر خوب این است که اطلاعات فراوان و رایگان هستند. امروز این کار واقعا آسان شده است که یک شخص بدون داشتن پول زیاد، حتی اگر فقیر و جوان باشد، از هیچ به یک فرد فوق ثروتمند تبدیل شود. برای ثروتمند شدن، مجبور نیستید کشورگشایی کنید یا با کشتی به کشورهای دگر سفر کنید و منابع مردم بومی آنجا را بدزدید. لازم نیست در بازار بورس میلیون ها دلار به دست بیاورید تا بک کارخانه تولید اتومبیل بسازید یا اصلا نیازی نداری که هزاران کارگر استخدام کنید. امروز اطلاعات و یک رایانه خیلی ارزان قیمت می تواند شما را در حالی که در خانه خودتان نشسته اید، از یک فرد فقیر به یک فرد فوق ثروتمند تبدیل کند. تمام چیزی که این کار می خواهد، اطلاعات صحیح است.

 در ادامه بیشتر بخوانید:

مدیریت ورودی ذهن

تبدیل ارزش به فرصت

تفاوت اصل گرا و فرع گرا


ارسال نظر

نام (اختیاری)

ایمیل (ضروری)

نظر