قدرت همکاران

قدرت همکاران

قدرت همکاران

ناپلئون هیل می نویسد که هرگاه که دو مغز کنار هم قرار می گیرند، مغز سومی را با نیرویی نامرئی ایجاد می کند که می تواند با مغز اول و دوم در ارتباط باشد. 

او توضیح می دهد که یک گروه از افراد همفکر و متمایل به موفقیت می توانند گرد هم آیند و انجمنی بسیار بزرگ تر از مجموع تک تک شان را به وجود آورند و بنابرین به طرز شگفت انگیزی موفقیت یکدیگر را افزایش دهند.

او مثال هایی متفاوت از طیف تلاش انسان ها در این زمینه می آورد و به هنری فورد و ماهاتما گاندی در مقام استادان اصل قدرت همکاران اشاره می کند و این اصل را اینگونه توصیف می کند؛ " هماهنگی دانش و تلاش دست کم دو نفر که در راه رسیدن به هدفی معین با هماهنگی کار می کنند" .

به کار بستن اصول مورد نظر ناپلئون هیل آسان است: اطرافتان را با افراد همفکر و دارای استعداد ها و توانایی های متفاوت پر کنید؛ با این هدف که از اهداف همه اعضای گوه پشتیبانی کنید و به طور منظم با این افراد معاشرت کنید.

به یاد داشته باشید که همیشه با جاذبه سروکار دارید: یک در مقابل نوزده.

آن 95 درصد همواره تمایل دارند که عیب جو، بدگمان، شکاک و منفی نگر باشند. حتی وقتی که نیت شان خوب است، باز هم به شما حمله می کنند و شما را پایین می کشند.

قانون معاشرت را به کار ببندید. گروه همکاران خودتان را از آن 5 درصد ایجاد کنید و اجازه دهید که از شما حمایت و پشتیبانی کنند و در رسیدن به رویاهایتان یاریتان کنند.

سطح اضطراب و نگرانی تان را کاهش می دهید. وقتی که بالارفتن از آن نردبان دانش را ادامه می دهید ( پای راست- چای چپ، مطالعه- عمل، مطالعه- عمل را به یاد داشته باشید) باید به مربیان شایسته و ارزشمند چشم بدوزید و همیشه یادگیری از طریق الگوبرداری را به مثابه ژیروسکوپ یادگیری تان به کار بگیرید تا خودتان را در مسیر درست نگه دارید.

اگر آن سه بعد یادگیری یعنی مطالعه کردن، انجام دادن و الگوبرداری را با ثبات مداومت برتری خفیف به کار بگیرید، سطح تسلط شما با گذشت زمان به نقطه ای ارتقا می یابد که اطرافتان را نگاه می کنید و می بینید که دیگران شما را سرمشق خودشان قرار داده اند. شما خودتان سزاوار و شایسته تقلید کردن، راهنما بودن و قهرمان بودن برای دیگران شده اید. خامه به کره تبدیل شده است و سنبل آبی دانش سطح آبگیر تلاشتان را پوشانده است. شما به یک رهبر تبدیل شده اید و حالا خودتان یک مربی هستید.

با به کارگیری این اصول ساده نه تنها کیفیت زندگی مان را به طرزی باورنکردنی افزایش دادیم، بلکه مهم تر از آن، توانستیم به کمک افراد نیازمند برویم و زندگی آن ها را نیز تغییر دهیم.

در این مسیر چهار همراه قدرتمند داریم: 

- قدرت تکانش: شخصی که پیوسته می رود، در مسابقه برنده می شود.

- قدرت تکمیل: کارهای ناتمام و نیمه کاره تان را به اتمام برسانید.

- قدرت بازتابش: با خود واقعی تان رو به رو شوید.

- قدرت تجلیل: به کارهای درستی که انجام می دهید توجه کنید.

در این چهار کلمه ساده یکی از اسرار بزرگ قدرت عادت ها نهفته است.

همه ما عادت های بد را می شناسیم. با آن ها در کشمکش هستیم. درباره شان صحبت می کنیم، کتاب می نویسیم و ساعت های متمادی از هر روزمان را به دیدین برنامه های تلویزیونی درباره ی آن ها سیری می کنیم. عادت های بدی که می دانیم باید آن ها را از بین ببریم، اما نمی بریم. عادت های آزاردهنده ای که دیگران دارند و آرزو می کینم که ای کاش نداشتند.

همه ما از تاثیر قدرت موذیانه و مخربی که عادت های بد می توانند در زندگی مان داشته باشند آگاهیم. اما با این همه آگاهی درباره عادت ها، هنوز هم تمایل داریم که قدرت عظیم عادت های مثبت و اکتسابی را نادیده بگیریم.

این گونه نیست که عادت های خوب وجود نداشته باشند، با این که ما عادت های خوبی نداشته باشیم، ما عادت های خوب داریم، اما اصولا قدر آن ها را نمی دانیم.

همواره دو نوع عادت وجود دارد: عاداتی که به نفع ما عمل می کنند مثل مسواک زدن ها و عاداتی که علیه ما عمل می کنند مانند ناخن جویدن ها.

فکر کردن کامل درباره هر چیزی به نفع ما عمل می کند و پذیرفتن کورکورانه مطالب و شایعاتی که به صورت آنلاین می خوانیم یا می شنویم علیه ما هستند. جستجوی خصوصیات خوب در دیگران به نفع ما هستند و انتظار داشتن بدی ها از آن ها علیه ما هستند. عادات نوع اول نیروی برتری خفیف و اثر مرکب را به نفع ما به کار می اندازد و امتداد منحنی ما به سمت موفقیت سوق پیدا می کند.

عادت کاری است که بدون تفکر انجامش می دهید. از محل کارتان به خانه برمی گردید، در خانه قدم می زنید، یک قوطی نوشابه از یخچال برمی دارید و در حالی که با تلقن صحبت می کنید یا این که همین الان باید برنامه ای را از تلویزیون تماشا کنید. شما روی تماس تلفنی تمرکز کرده بودید. نوشابه و سریال های آبکی فقط عادت های شما هستند.

سحرخیز بودن می تواند به عادت تبدیل شود. دیر بیدار شدن و تا دیروقت بیدار ماندن هم می توانند به عادت تبدیل شوند. شکوه کردن و انتقادکردن از دیگران می تواند به عادت تبدیل شود. تمجید کردن و قدردانی کردن از دیگران نیز می تواند به عادت تبدیل شود.خرج کردن بیش از درآمدتان می تواند به عادت تبدیل شود. قرار دادن بخشی از درآمدهایتان در حساب بازنشستگی نیز می تواند به عادت تبدیل شود. به دنبال جذبه هر اتفاقی بودن می تواند به عادت تبدیل شود و دیدن تکه های ابر در آسمان آفتابی نیز می تواند به عادت تبدیل شود.

اصل مطلب این که: همه این عادت های خوب یا بد ریشه در انتخاب هایتان دارند؛ ریشه در همان تصمیمات کوچکی که می گیرید و بر آنها کنترل کامل دارید.

کنترل کامل دارید، البته در ابتدا تا هنگامی که به صورت غیر ارادی در می آیند و مسئول زندگی خودشان می شوند؛ زندگی ای که مسیر زندگی شما را تعیین می کند.

می خواهیم کدام رفتارهایتان به عادت تبدیل شوند؟

با تکرار چندباره یک رفتار، تا هنگامی که به صورت غیرارادی در آید، آن رفتار به عادت تبدیل می شود. خلق یک عادت برتری خفیف محض است: اقدامات ساده ای که در طول زمان بارها تکرار شده اند. اثر مرکب این عادت ها در طول زمان یا به نفع شما عمی می کند یا علیه شما، که به این موضوع بستگی دارد که آیا آن ها عادت هایی هستند که به نفع شما عمل می کنند یا علیه شما. عادت های شما همان چیزی است که یا شما را بالای منحنی موفقیت می رساند یا به پایین منحنی شکست سوق می دهد.

جی پل گتی، یکی از اولین میلیاردرهای دنیا و کسی که در تمام طول عمرش ثروتمندترین فرد جهان شناخته می شد، قدرت یک عادت را به این صورت شرح می دهد: 

هر انسانی که می خواهد به نقطه اوج کسب و کارش برسد باید قدرت نیروی عادت را درک کند و دریابد که تمرین ها و تکرارها هستند که عادت ها را به وجود می آورند. او باید برای از بین بردن عادت هایی که می توانند او را شکست بدهند، سرعت عمل داشته باشد و برای پذیرش تمرینات و تکرارهایی که مبدل به عادت هایی می شوند که در دستیابی به موفقیت مورد نظرش به او کمک می کند، شتاب می کنند.

بسیار جالب است که بدانید عادت های شما واقعا از کجا ناشی می شوند. آن ها از اقدامات شما به وجود می آیند، درست است؟ اما اقدامات شما از کجا ناشی می شوند؟

عادت های شما ناشی از فعالیت های روزانه ای هستند که در طول زمان مرکب شده اند. فعالیت های شما نتیجه انتخاب های آنی شما هستند. انتخاب های شما ناشی از عادت های فکری شماست که در واقع آن ها هم محصول تفکر شما هستند و تفکر شما ناشی از دیدگاه شما در مورد جهان و جایگاه خودتان ددر آن است؛ یعنی فلسفه شما. 

به همین دلیل است که کلید دستیابی به موفقیت و تسلط بر این رفتار از طریق تاثیر بلندمدت عادت های تفکر روزانه و اقدامات روزمره ماست، یعنی از طریق فلسفه ما.

گام های کودکانه


ارسال نظر

نام (اختیاری)

ایمیل (ضروری)

نظر