تمرکز و عدم تمرکز
خطی را در نظر بگیرید که ارزش کارهای روزانه شما را نشان می دهد. اگر این خط به سمت راست کشیده شود، نشان دهنده کارهای مثبت و اگر به سمت چپ کشیده شود، نشان دهنده ی کارهای منفی شماست.
قسمت راست این خط تمرکز و برگرفته از کلمه ای لاتین است به معنای انقباض یا کشیدن است.
این لغت را می توانیم به فعالیت هایی اختصاص دهیم که ما را به سمت آنجه در زندگی دوست داریم، فرا می خوانند. قسمت چپ این خط، عدم تمرکز و برگرفته از همان کلمه لاتین به معنای دور کردن از ذهن است. مسائلی که باعث عدم تمرکز می شوند، ما را از رسیدن به هدف و آنچه دوست داریم باز می دارد.
تمام رفتارهای ما مربوط به هر قسمتی که باشد توسط محرک های درونی و بیرونی، برانگیخته می شوند.
محرک های درونی ما را از درون هدایت می کنند. وقتی صدای غرعر شکممان را می شنویم، به دنبال چیزی برای خوردن می گردیم. وقتی احساس سرما می کنیم، لباس گرم برداشته و می پوشیم. وقتی غمگین و تنها هستیم، با یک دوست صمیمی یا شخصی که دوستش داریم تماس می گیریم.
از طرفی دیگر محرک های بیرونی، راهنماهایی هستند که در محیط اطراف ما وجود دارند. مثلا صدای دینگ دینگ، یا زنگی که رسیدن یک ایمیل جدید یا زنگ هشدار دهنده برای انجام کاری یا یک تماس ورودی را به ما الاع می دهند. همچنین محرک های بیرونی می توانند گاهی در قالب یک شخص ظاهر شود، مثل همکاری که کنار میز کارمان ایستاده است. گاهی اوقات نیز شامل اشیا می شوند، مثل تلویزیون که ما را وادار به روشن کردن آن می کند.
نتیجه نهایی، چه به وسیله محرک های درونی تحریک شود و چه به وسیله محرک های بیرونی، دو حالت دارد: در راستای اهداف ماست( تمرکز) یا برخلاف اهداف ما( عدم تمرکز).
حواس جمع یا همان تمرکز باعث باعث می شود به اهدافمان برسیم؛ اما حواس پرت یا همان عدم تمرکز ما را از اهدافمان دور می کند.
چالش اصلی اینجاست که جهان ما سرشار از وسایل و مسایلی است که برای پرت کردن حواس ما طراحی شده اند.
امروزه همه مردم خود را به تلفن های همراه هوشمند خود وابسته می دانند، در حالی که تلفن همراه آخرین مانع بالقوه برای تمرکز است. مردم از همان ابتدای اختراع تلویزیون، از قدرت ذهن نابود کن آن شکایت داشتند.
قبل از تلویزیون هم تلفن، کتاب های مصور و رادیو از عوامل برهم زننده ی تمرکز انسان بودند. سقراط معتقد بود حتی " کلمات نوشته شده هم باعث فراموشی در روح یادگیرنده می شوند."
اگر چه شاید بعضی از این موارد در مقایسه با وسایل اغواکننده ی امروزی مسخره به نظر برسند، اما موانع تمرکز همواره جزیی از زندگی بوده و هستند.
امروزه عوامل برهم زننده ی تمرکز بسیار متفاوت اند. حجم اطلاعات قابل دسترس، سرعت انتشار آن و سهولت دسترسی به اطلاعات جدید در وسایل ارتباطی، دلایل سه گانه ی عدم تمرکز هستند.
هزینه این همه حواس پرتی چیست؟ در سال 1971، هربرت ای، سیمون روانشناس آمریکایی این طور نوشت:" وفور اطلاعات یعنی کمبود یک چیز دیگر، فقر تمرکز و توجه."
محققان معتقدند توجه و تمرکز مواد اولیه خلاقیت و نبوغ انسان است. در عصر افزایش کارهای خودکار، شغل های پرتقاضا شغل هایی هستند که فعالیت در آن ها مستلزم خلاقیت، ارائه ی راهکار و نوعی نبوغ انسانی است که از تمرکز عمیق انسان بر کار مورد نظر، نشات می گیرد.
امروزه می بینیم که روابط دوستانه ما پایه و اساس سلامت ذهنی و روحی ما هستند. به گفته محققان تنهایی از چاقی بسیار خطرناک است؛ اما در واقع انسان در صورت عدم وجود تمرکز کافی، قادر به برقراری رابطه های دوستانه مناسب نیست.
کودکان را درنظر بگیرید. اگر آن ها قادر به تمرکز طولانی مدت نباشند. چطور استعدادشان شکوفا می شود؟ اگر مدام سرمان به گوشی و لپ تاپ گرم باشد، آن ها چه الگویی برای موفقیت در زندگی دارند؟
بیایید به داستان تانتالوس نگاهی بیندازیم. این داستان مربوط به داستان یونانیان باستان است که آنها داستان مردی را نسل به نسل منتقل کرده و زنده نگه داشته اند که همواره بی تمرکز بود.
طبق این داستان شخصی به نام تانتالوس توسط پدرش زئوس به دنیای گناهکاران یا همان جهنم تبعید شد. او در آنجا فهمید در یک آبگیر قرار دارد در حالی که یک درخت پر از میوه های رسیده و آبدار بالای سرش بود. به نظر می رسید نفرین بی آزاری باشد، اما هرگاه تانتالوس دستش را دراز می کرد تا میوه ای بچیند، شاخه درخت از او دور می شد به طوری که اصلا قابل دسترس نبود. هرگاه خم می شد تا از آب گوارای آبگیر بنوشد، آب چنان عقب می رفت که او هرگز نمی توانست تشنگی اش را برطرف کند. مجازات تانتالوس همین بود، آرزوی چیزهایی که دوست داشت، اما هرگز به آن ها نمی رسید.
باید به خاطر چنین حکایت های آموزنده ای به یونانیان احسنت گفت. تصویری بهتر از این نمی توان برای وضعیت انسان ترسیم کرد. ما همواره در پی چیزی هستیم. پول بیشتر، تجربه بیشتر، دانش بیشتر، مقام بالاتر و همه چیز بیشتر.
یونانیان باستان معتقد بودند این تنها بخشی از نفرین انسان جایز الخطا است، آن ها با بیان این داستان، قدرت تمایلات بی پایان انسان را به تصویر کشیده اند.
طبق این داستان نفرین چه بود؟ آیا نفرین او گرسنگی و تشنگی ابدی بود؟ خیر.
اگر تانتالوس دست از خواستن می کشید چه اتفاقی می افتاد؟ او در جهنم بود و مرده ها به آب و غذا احتیاجی ندارند. نفرین تانتالوس نرسیدن ابدی به آنچه می خواست نبود، بلکه بی توجهی او به اعمال نادرستش بود.
نفرین او ندیدن این حقیقت بود که اصلا به این چیزها احتیاجی ندارد. این پیام اخلاقی اصلی داستان است.
نفرین تانتالوس نفرین ما هست. ما همواره رسیدن به اهدافی را خواستاریم، اما هرگز به آن ها نمی رسیم. ما مجبوریم برای رسیدن به چیزهایی که نیاز داریم و به آن ها نمی رسیم تلاش کنیم. مثلا نیازی نیست ایمیلی که تازه رسیده همان لحظه چک کنیم. یا تمام اخبار داغ دنیا را لحظه به لحظه دنبال کنیم، اما این کار را می کنیم.
خوشبختانه ما برخلاف تانتالوس اختیار و توانایی این را داریم که از تمایلات خود کمی دور شویم، آن ها ار بررسی می کنیم و بشناسانیم و واکنش مناسب را انجام دهیم. ما به شرکت هایی احتیاج داریم که برای نیازهای ما نوآوری و راه حل ارائه دهند و ببینیم آیا محصولات جدید، زندگی ما را بهتر می کنند یا خیر. عوامل برهم زننده تمرکز همواره وجود خواهند داشت، اما مدیریت آن ها وظیفه ماست.
در ادامه بیشتر بخوانید: