اصول ایده های ماندگار

اصول ایده های ماندگار

اصول ایده های ماندگار

در گستره وسیعی از ایده اهی موفق، زمینه و مشخصات یکسانی دیده می شود. آنچه براساس پژوهش چیپ و با مرور نتایج تحقیق تعدادی از محققان فرهنگ عامه، روان شناسان، محققان اموزشی، دانشمندان علوم سیاسی و ضرب المثل شناس ها در می یابیم این است که ایده های ماندگار ویژگی های کلیدی مشخصی دارند. نمی خواهیم در این باره اغراق کنیم، اما ایده های ماندگار از مجموعه ویژگی های خاصی ناشی می شوند که احتمالا موجب موفقیت انها خواهد شد، البته فرمول مشخصی برای ایده های ماندگار وجود ندارد.

این موضوع مانند بحث درباره مشخصات بازیکن عالی بسکتبال است. می توان مطمئن بود که بازیکن عالی بسکتبال برخی از مجموعه ویژگی ها نظیر قد، سرعت، چابکی، قدرت و درک زمین بازی را دارد. اما برای عالی بودن نیاز نیست همه این ویژگی ها را با هم داشته باشیم، بعضی از بازیکن های گارد تنها حدود 180 سانتی متر بلندی دارند و لاغر و استخوانی هستند. همین طور داشتن تمام ویژگی ها نیز عالی بودن را تضمین نمی کند؛ شکی نیست که افراد زیادی با قد حدود 210 سانتی متر بلندی نیز وجود دارند ه کند و بی فایده اند. به هر حال واضح است که اگر ر زمین مسابقه باشید و بخواهید اعضای تیمتان را از میان غریبه ها انتخاب کنید، روی انتخاب فرد 210 سانتی متری ریسک می کنید.

ایده ها نیز غالبا به همین شکل عمل می کنند. یکی از مهارت های که می توانیم کسب کنیم توانایی کشف و تشخیص ایده هایی است که " استعداد طبیعی" دارند، مانند غریبه ای با 210 سانتی متر قد دارد.

در جهان ایده ها می توانیم بازیگران خود را طراحی کنیم و ایده ها را با قصد پیشینه کردن ماندگاری آنها بسازیم.

با مطالعه بیشتر از صدها ایده ها شش اصل زیر مدام مشاهده می شود:

1- سادگی:

اینکه ما چگونه مفهوم کلیدی و محوری ایده خود را می یابیم؟ وکیل مدافع موفقی می گوید" اگر شما درباره ده نکته بحث کنید، حتی اگر همه آنها نکات خوبی باشند، هنگامی که قضات به اتاق هیات منصفه می روند هیچ کدام از انها را به خاطر نمی آورند". برای کاهش اضافه های ایده و رساندن ان به مفهوم اصلی، باید در کاهش و حذف مسلط باشیم و می بایست بی رحمانه اولویت بندی کنیم. 

ماموریت ما فقط کوتاه گفتن چیزها نیست، عبارات بسیار کوتاه الزاما ایده ال نیستند. گفتار حکیمانه ایده آل است. باید ایده هایی بسازیم که علاوه بر سادگی، عمیق و با مفهوم باشند. قانون طلایی، نهایت سادگی است؛ عبارتی تک جمله ای که آن قدر عمیق و با مفهوم باشد که دیگران آن را تا ابد به خاطر بسپارند.

2- غیرمنتظره بودن:

چگونه باید توجه مخاطب را به ایده خود جلب کنیم و چگونه اشتیاق آنها را در زمانی که می خواهیم ایده خود را به انها بفهمانیم، حفظ کنیم؟ باید انتظارات آنها را نقض کنیم و باید خلاف انتظار و منطق ظاهر شویم. 

یک پاکت ذرت پفکی به اندازه یک روز کامل غداهای چرب ناسالم است! می توانیم از غافلگیر کردن برای جلب توجه افراد استفاده کنیم؛ احساسی که نقش ان افزایش هوشیاری و تمرکز است. اما غافلگیری زیاد طول نمی کشد. برای بردباری افراد در توجه به ایده، باید اشتیاق و حس کنجکاوی ایجاد کنیم. چگونه دانش آموزان را ر چهل و هشتمین جلسه کلاس تاریخ مجذوب و درگیر می کنید؟ می توانیم طی مدت زمان طولانی و به طور سیستماتیک با روش " ایجاد شکاف" در دانش افراد و پر کردن آن شکاف ها، حس کنجکاوی آنها را حفظ کنیم.

3- ملموس بودن:

چگونه ایده خود را واضح و روشن کنیم؟ باید ایده خود را در چارچوب اطلاعات ملموس و فعالیت های انسانی توضیح دهیم. اینجاست که بسیاری از ارتباطات در حوزه کسب و کار کم ارزش می شوند. بیانیه های ماموریت، هم افزایی ها، استراتژی ها و چشم اندازها اغلب آنقدر مبهم می شوند که به بی معنایی می رسند. ایده های ماندگار به طور طبیعی پر از تصویر واضح و ملموس اند. مغز ما طوری طراحی شده است که داده های ملموس را به خاطر می سپارد. در ضرب المثل ها حقایق انتزاعی به شکلی مطرح می شود که قابل لمس است.

همواره" یک پرنده در دست بهتر از دو پرنده روی درخت است".

4- معتبر بودن:

چه کار کنیم که افراد ایده ما را باور کنند؟ هنگامی که جراح عمومی سی. اورت کوپ درباره مسائل بهداشت عمومی صحبت می کند، بیشتر مردم بدون تردید ایده وی را می پذیرند. اما در بسیاری از موقعیت های روزمره، ما از چنین مراجع صلاحیت داری بهره مند نیستیم. ایده های ماندگار بایداعتبار خود را داشته باشند. به راه هایی نیاز داریم تا افراد خود ایده ما را بیازمایند. برای مثال فلسفه " به شرط چاقو" در دنیای ایده ها همین کارکرد را دارد. هنگامی که تلاش می کنیم مثالی برای چیزی بسازیم اغلب ناخوداگاه اعداد سخت را انتخاب می کنیم. اما در بسیاری از موارد این رویکرد نادرست است. در تنها مناظره ریاست جمهوری در سال 1980 میان رونالد ریگان و جیمی کارتر، ریگان می توانست آمارهای بیشماری را که نشان دهنده ی رخوت اقتصادی بودند بیان کند. به جای ان، وی از سوالات ساده ای استفاده کرد که به رای دهندگان اجازه می داد خودشان ارزیابی کنند که " قبل از اینکه رای بدهید از خود بپرسی آیا وضع من از چهار سال قبل بهتر شده است؟"

5- احساسی بودن:

چه کار کنیم تا دیگران به ایده های ما توجه کنند؟ باید کاری کنیم تا حس خاصی در آنها ایجاد شود. در مورد ذرت پفکی( باعث ایجاد چربی خون می شود) در تماشای فیلم ها در سینما کاری می کند که افراد احساس ناخوشایندی از خوردن آن پیدا می کنند.

پژوهش ها نشان می دهند که احتمال اینکه مردم به فرد نیازمندی کمک نقدی کنند بیشتر از آن است که به منطقه فقیری کمک کنند. همیشه ساختار ذهنی ما به شکلی است که مسائل مرتبط با افراد را بهتر حس می کنیم تا موضوع های انتزاعی را. 

بعضی اوقات سخت ترین قسمت، پیدا کردن این نکته است که کدام احساس را باید برانگیخته کنیم و کدام حس را باید کنترل کنیم.

برای مثال ترغیب یک نوجوان به ترک سیگار از طریق برانگیختن احساس ترس از پیامدهای سیگار کشیدن، بسیار دشوار است. اما برانگیختن احساس تنفر آنها از دورویی صنعت دخانیات این کار را راحت تر می کند.

6- داستانی بودن:

چه کاری انجام دهیم که دیگران به ایده ما عمل کنند؟

باید داستان بگوییم. آتش نشانان بعد از هر آتش سوزی داستان های خود را با یکدیگر به اشتراک می گذارند و با این کار تجربیات خود را چند برابر می کنند؛ بعد از چند سال شنیدن داستان های مختلف، آنها یک فهرست ذهنی غنی از موقعیت های خطرناک احتمالی در آتش سوزی ها دارند و در نتیجه، با کسب آمادگی، عملکرد بهتری در آن موقعیت ها خواهند داشت. پژوهش ها نشان می دهد که تمرین ذهنی برای هر موقعیت کمک می کند تا در مواجهه با آن موقعیت در محیط واقعی عملکرد بهتری داشته باشیم. در واقع شیندن داستان ها مانند شبیه سازی عمی میکند که ما را به سمت موضوع سوق می دهد.

همه این 6 اصل اصول ایده های موفق هستند. از ان می توانیم به عنوان یک چک لیست برای ساخت یک ایده موفق استفاده کنیم.

منبع : کتاب" ایده عالی مستدام"

اخلال در تصمیم گیری


ارسال نظر

نام (اختیاری)

ایمیل (ضروری)

نظر