هرگز تسلیم نشوید
شما در حکم شی ای را دارید که امواج دریا مدام آن را به خود به ساحل می آورند و باز با خود به دریا می برند. شاید برای شما هم پیش آمده باشد، بعضی از شما آن قدر در زندگی سختی کشیده اید که تسلیم شده اید.
حکم شی ای را دارید که امواج دریا مدام آن را با خود به ساحل می آورند و باز با خود به دریا می برند.برایتان سخت بوده به این بازی ادامه دهید به همین خاطر کنار کشیده اید و دست از بازی برداشته اید. اما همچنان هستید و همچنان سرکارتان می روید. هنوز غذا می پزید و از فرزندانتان مراقبت می کنید و سعی دارید در حد استاندارد باشید. اما همیشه احساس می کنید عقب هستید و شکست خورده اید.
زندگی نباید همیشه شما را محصور کند و شکست دهد. زندگی نباید به معنای زنده ماندن باشد بلکه باید به معنای زندگی کردن باشد. شرایط و موقعیت ها ممکن است به ناچار از کنترل شما خارج شوند اما لحظاتی که احساس غرق شدن و شکست می کنید باید کوتاه و زودگذر باشند. نباید کل وجود و هستی شما را فرابگیرند! زندگی باارزشی که به شما بخشیده شده در مثل کشتی می ماند که در حال عبور از اقیانوس است و شما باید ناخدای آن باشید. قطعا لحظاتی هست که طوفان کشتی را به تلاطم می اندازد و باعث می شود سطح کشتی پر از آب شود و بادبان از وسط دو نیم شود؛ اما این همان لحظه ای است که شما باید بجنگید و آب سطح کشتی را سطل به سطل تخلیه کنید و بیرون بریزید. این همان لحظه ای است که باید بجنگید و سکان را دوباره به دست بگیرید. این زندگی شماست. شما باید قهرمان قصه خودتان باشید.
این به معنای خودخواه بودن و دست کشیدن از ایمان و باور به وجود نیرویی برتر از خودتان نیست بلکه به معنای پذیرش مسئولیت زندگی و خوشبختی خودتان است. اگر بخواهم منظورم را به زبانی دیگر که کمی خشن تر و محکم تر است بگویم این طور می شود که اگر شما بدبخت هستید تقصیر خودتان است.
وقتی می گویم بدبخت منظورم افسردگی نیست؛ چرا که افسردگی واقعی به ژنتیک شما و تعادل شیمیایی بدنتان ارتباط دارد. ناراحتی و غم توسط شرایط و عواملی خارج از کنترل شما به وجود می آید؛ مثل از دست دادن یک عزیز، این چیزی نیست که بتوان از آن ساده گذشت و به راحتی با آن کنار آمد. درد و ناراحتی چیزهایی هستند که شما باید با آنها نشست و برخاست کنید و یکدیگر را بشناسید و گرنه هرگز قادر به ادامه مسیر نخواهید بود.
دیگر اینکه این بدبختی به منزله نارضایتی بودن، بی اراده بودن، ناامید بودن و عصبی بودن است و داشتن هر احساسی که باعث شود به جای استقبال از زندگی با آغوش باز، از آن دوری کنیم. انسان های شاد، آنهایی که 90 درصد اوقات از زندگی شان لذت می برند، واقعا وجود دارند. شما هم آنها را دیده اید. در واقع، همین الان شما در حال خواندن کتابی هستید که توسط یکی از همان آدم ها نوشته شده است.
تمام زنان جهان چقدر قوی و زیبا هستند. آنها جنگجو، مبارز و پردل و جرات هستند. هیچگاه تسلیم نشوید.
تمام زنان قوی، مبارز و شجاع هستید. اما اگر این را به شما می گویم به این خاطر است که می خواهم این صفات را در خود ببینید.
به جای بروز احساساتتان آنها را در درون خود نریزید و سرکوب نکنید. این کار از مادری کردن آسان تر است و عشق فرزندانتان را با غذا و اسباب بازی و حتی رفاقت نخرید. از بدرفتاری با جسم و ذهنتان دست بردارید. زندگی تان قرار است سفری از یک مکان منحصر به فرد به مکانی دیگر باشد؛ قرار نیست مثل یک چرخ و فلک باشد که شما را مدام به همان نقطه ی قبلی برگرداند.
سخت است!
صد در صد! انتخاب راه ساده به کاناپه و وزن زیاد ختم می شود در حالی که زندگی به سادگی از کنارتان می گذرد و آن را از دست می دهید. آیا تغییر یک شبه ایجاد می شود؟ هرگز! این یک پروسه ی طولانی مدت است. شما قرار است یکسری ابزار و تکنیک های متفاوت را به کار بگیرید و ممکن است از بین تمام آنها بعضی هایشان خوب باشند و فقط یکی از آنها به نظر مناسب شما و ممکن است از بین تمام انها بعضی هایشان خوب باشند و فقط یکی از آنها به نظر مناسب شما بیاید و بقیه بی فایده و به دردنخور باشند. صبح روز بعد از خواب بیدار می شوید و دوباره همین روش ها ار امتحان می کنید. دوباره و دوباره این کار را تکرار می کنید و شکست می خورید.
دست از تلاش برمی دارید. بدون آنکه شخصی بفهمد نصف یک کیک تولد را می خورید، سر همسرتان داد می زنید، توی گودال می افتید و به خود می گویید زندگی همین است و همین طور پیش می رود. اما اگر باور داشته باشید که تنها کسی که زندگی تان را کنترل می کند خودتان هستید آن وقت بلند شده و دوباره تلاش می کنید. به تلاش ادامه می دهید تا زمانی که حس کنترل داشتن بر زندگی بر غیرقابل کنترل بودن آن برتری پیدا کند. این حس به روال زندگی تان تبدیل شده و شما نیز به آدمی که باید باشید تبدیل می شوید.
پرسیدن ایراد ندارد. هر لحظه سوالی برایتان پیش آمد بپرسید. به عنوان یک مسیحی با این اعتقاد بزرگ شدم که خداوند کنترل همه چیز را به دست دارد و برای من برنامه ریزی کرده است. با تمام وجودم باور دارم که همین طور است. باور دارم که خداوند تمام مال را بدون قیدو شرط دوست دارد اما فکر نمی کنم فقط به این دلیل که به اندازه کافی خوب هستیم باید استعدادها و موهبت هایی را که تصمیم بگیرید، همان شکلی بماند آن وقت ما از دیدن موجود زیبایی که می تواند به آن تبدیل شو محروم می مانیم.
این را بدانید که شما بیش از آنچه تاکنون شکل گرفته اید؛ هستید.