گاهی ما معنای اینکه خودم را دوست داشته باشم را نمی دانم، همین است که وارد مشاغلی می شوم که هیچ وجه اشتراکی با آن ها ندارم و یا با افرادی معاشرت می کنم که افراد مناسبی نیستند.
چرا که من گاهی با افرادی وارد معاشرت می شوم که انها با من هیچ سنخیتی ندارم؛ فرم های ثبت نامی را پر می کنم و در آن ها مشغول به کار می شوم که با من هیچ سنخیتی ندارد.
اگر شما ارزش خود را در اینکه دیگران چطور با شما رفتار می کنند، بدانید که اگر زمانی آنها به شما آسیب بزنند یا شما را نابود می کنند، آنوقت شما احساس بی ارزش بودن می کنید.
اگر شما ارزش خود را از دستاوردهای خود داشته باشید، مثل اینکه چقدر درآمد داشته باشید؟ چه ماشینی داشته باشید؟ یا اسم های مستعاری برای خود ساخته اید؟ حال اگر مشکلی برایتان پیش آمد کند و یا اینکه از جایگاه قبل خودتان تغییر وضعیت بدهید، یا کسب و کارتان شکست بخورد، شما احساس بی ارزشی می کنید.
شما باید خود را آنگونه که هستید، بپذیرید این پذیرش دادن خودتان باعث می شود که اگر دیگران به شما آسیب برسانند و یا ترکتان کنند، آزرده خاطر نخواهید شد؛ به این ترتیب، رفتار دیگران با شما ارزش شما را تغییر نمی دهد، اینکه دیگران در موردتان چه بگویند و چگونه با شما رفتار کنند؛ تعیین کننده ارزش شما نیست.
این را بدانید که اشتباهاتی که انسانها مرتکب می شوند از ارزش آنها کم نمی کند. تمام رفتارهایی که هر انسانی انجام می دهد، رفتارهایی است که شما انها را انجام داده اید و نشان دهنده شخصیت شما نیست.
اینکه شما ساکن خانه بزرگتری باشید و یا ماشین بهتر قطعا این موارد تاثیری در ارزشمندی شما نمی تواند داشته باشد. همه این موارد تنها میزان دارایی شما را افزایش می دهد، نه میزان ارزش درونی شما را.
شما با داشتن یک آپارتمان کوچک و بدون هیچ لقبی هم ارزشمند هستید.
شغل خوب و خانه ویلایی آنچنانی و فلان و بهمان تماما ممکن است به میزان اعتبار شما بیفزاید اما در ارزشمندی شما بی تاثیر است. تمام ویژگی ها مثل منصب و مقام، خانه و ویلا، ماشین لوکس جزوی است معیارهای ظاهری هستند که قابل تغییر هستند.
اما افرادی هستند که در این میانه به انتظار نشسته اند که شما را به زانو درآورند.