صندوق سایه

صندوق سایه

صندوق سایه

همه گفتگوهای درونی ما در جایی ذخیره می شودکه آن را صندوق سایه می نامند.

صندوقی که همه گفتگوهای درونی پایان ناپذیر و دائمی ما را در خود نگه می دارد، در ذهن ما جای دارد. بلندترین صدای هراس آوری را به خاطر آورید که سبب برهم ریختن آرامش شما شده است را به یاد آورید. سپس آن صدا را در سرتان بگذارید تا بتوانید صدای آزاردهنده صندوق سایه تان را احساس کنید.

صندوق سایه ی شما مملو از افکاری است که آن ها را سرکوب کرده ایم. همه آن داوری ها، خوبی ها، زخم های عاطفی شفانیافته و تمام باورهای موهوم مان در آن صندوق قرار دارد. 

گفتگو های منفی درونی تان به سوئ هاضمه هایی روانی می مانند و تا زمانی که توانیم این افکار را که ناخواسته اند و با احساسات نادرست ترکیب شده اند را هضم کنیم؛ آن صداهای آزاردهنده و ناراحتی های درون صندوق سایه مان پایان نمی یابند.

گاهی لازم است که لحظه ای به خودمان استراحت دهیم و به افکار درون ذهنمان گوش کنیم. سپس بر برنامه ای که آن را به پایان نرسانده ایم یا رابطه ی بی سرانجامی که داشته ایم، متمرکز شویم. 

دوباره به صدای ذهنمان گوش کنیم، بی شک این بار می توانیم نقش صندوق سایه مان را حس کنیم.

صندوق سایه در داستان ما قرار دارد و هر جا که برویم کنارمان است.

وظیفه ی آن زمزمه ی دائمی ناکامی ها، ناامیدی ها و بی لیاقتی های ماست. صندوق سایه دقیقا تصویری را به ما نشان می دهد که درون داستانمان از خود داریم. اگر چه خرد و بصیرت ما ناامیدانه می کوشد تا نظر ما را جلب کند، معمولا این صندوق سایه مان است که با صدای آشنای خرد، شکست های عاطفی و بی لیاقتی ها و محدودیت هایی را در ذهنمان زنده کند که خودمان پدیدآورنده آنها بوده ایم.

صدای صندوق سایه های ما همانند صدای آژیر یک ماشینی است که علی رغم تلاش صاحب خودرو بارها و بارها به علت خرابی و رسیدگی نکردن صاحب خودرو، چندین بار شنیده می شود و یا می توان آن را همانند دزدگیر خودرویی تشبیه کنیم که دچار مشکل فنی شده است و بارها صدای آن به گوش می رسد. صندوق سایه های ما هم اگر به آنها رسیدگی نشود؛ همانند همین صدای آزیر و دزدگیر عمل خواهند کرد. ولی به جای صدای ممتد بوق دزدگیر، عبارات یکسانی را بارها و بارها تکرار خواهد کرد؛ جملاتی مانند " هیچ کس به من اهمیتی نمی دهد" ، " کاملا تنها هستم"، " ببین دوباره چکار کردی؟" و جملات اینچنینی را بارها و بارها می شنویم.

چند نفر از ما هزاران ساعت از عمرمان را صرف شنیدن صدای جعبه ذهنمان کرده ایم؟ 

چه بسا به میهمانی نرفته ایم و یا خود را زا یک تفریح کرده ایم، تنها برای اینکه در خانه بمانیم و پای حرف های این جعبه بنشینیم. 

برخی از ما به دنبال شغل بهتری نرفته ایم یا به تحصیلاتمان ادامه نداده ایم؛ چرا که همان کاری را کردیم که از صندوق سایه کوچک ذهنمان شنیدیم. 

گمان می کنیم که چند ساعت از روزمان را صرف گوش دادن به صندوق سایه، تحلیل پیام ها و کشمکش با آن می کنیم؟ به یک هزار تو می ماند که خیال می کنیم در انتهای ان برای ما شیرینی های خوشمزه گذاشته اند و اگر به خوبی و کاملا به صدای صندوق کوچکمان گوش کنیم، جایزه مناسب دریافت خواهیم کرد؛ اما این اشتباهی بزرگ است. در انتهای این تونل هیچ شیرینی یا کیکی انتظارتان را نمی کشد. قرار نیست هدیه ای هم به ما داده شود.

اما این صندوق سایه مانند زنگ اخبار عمل می کند و می گوید:" این یک نوار است. ما در داستانی به نام خودمان زندگی می کنیم. بنابرین اگر تصمیم به خاموش کردن ان داریم، باید با گامی بزرگ بیرون بیاییم و به محض اینکه آن را ترک کنیم، نوار نیز به خودی خود خاموش می شود. ممنون از توجه تان. روز خوبی داشته باشید."
شما هم اینچنین می توانید یک صندوق سایه درست کنید. 

این اتفاق باعث می شود که صندوق سایه ما از سایه خودآگاهمان بیرون بیاید و به پخش گفتگوهای درونی مان بپردازد. اینجاست که متوجه می شویم که چه احساس تعهد سنگینی به گفتگوهای درونی مان داشتیم و چقدر آن را جدی می گرفتیم. 

بسیاری از ما زندگی خودمان را صرف آرام کردن صدای صندوق سایه مان می کنیم و در این راه ناموفق عمل می کنیم. ما سعی داشتیم که آن را ساکت کنیم و با آن به کشمکش پرداخته ایم و تا جایی که توانستیم به بهبود آن پرداختیم یا سرکوبشان کردیم و کوشیدیم که آن ها را بیرون بیندازیم یا تغییری در آن ایجاد کنیم. 

تمام تلاش خود را به کار گرفته ایم که از شر آن ها خلاص شویم و از زندگی لذت ببریم و انتهای خوب و شیرینی برای داستانمان ایجاد کنیم؛ اما موفق عمل نکرده ایم؛ چرا که روش حل مساله را به درستی نمی دانستیم.

اینجاست که باید بپذیریم که این صندوق سایه در واقع موهبتی است که به ما هدیه داده اند تا از توان بیرون آمدن از داستانمان ( همان داستانی که بسیاری از ما در ان قرار داریم و هیچ لذتی که از آن نمی بریم بلکه از بودن در آن وضعیت عذاب می کشیم) را پیدا کنیم و به فردی باشکوه تر از خود تبدیل شویم. این داستان ها، باورها و صندوق ها آمده اند تا ما را یاری دهند که نقش یگانه خود را در عالم هستی ایفا کنیم. 

اطمینان داشته باشیم که در این صورت ما زندگی آرمانی بسیار والاتر از آن چیزی را تجربه خواهیم کرد که در پیش از این در تصور ما بوده است.

در ادامه بیشتر بخوانید:

تمرکز و عدم تمرکز

کمال سرمنشا التیام

فرافکنی


ارسال نظر

نام (اختیاری)

ایمیل (ضروری)

نظر