تفاوت اصل گرا و فرع گرا

تفاوت اصل گرا و فرع گرا

تفاوت اصل گرا و فرع گرا

اگر در هر مقامی رهبری می کنید( خواه تیمی از دو همکار یا سازمانی با 500 کارمند) اگر چنانچه مایل به انجام آن هستید، اعمال این اعمال و طرز فکر برای رهبری شما هست.

   * ذهنیت

فرع گرایی= همه چیز برای همه ی افراد

اصل گرا= کمتر اما بهتر

   * استعداد

فرع گرا= افراد را دستپاچه می کند و " انفجار احمق ها" رخ می دهد

اصل گرا= مسخره وار استعدادها ار استخدام می کند و افرادی را که گروه را عقب نگه می دارند، حذف می کند

   *استراتژی

فرع گرا= یک استراتژی منسجم ار دنبال می کند که در ان همه چیز در الویت است

اصل گرا= با پاسخ به این سوال که اگر فقط یک کار را می توانستیم انجام دهیم، آن کار کدام است؟ موانع غیرضروری را از بین می برد

   *توانمندسازی

فرع گرا= اجازه می دهد اینکه چه کسی چه کاری انجام می دهد مشخص نباشد و تصمیمات دمدمی مزاج اتخاذ شود

اصل گرا= بر والاترین نفش، هدف و مشارکت هر یک از اعضای گروه تمرکز می کند

   *ارتباط

فرع گرا= حرف هایش روشن نیست

اصل گرا= گوش می دهد تا ببیند کدام یک ضروری است

   *مسئوولیت

فرع گرا= بیش از حد چک می کند یا سرش ان قدر شلوغ است که اصلا سر نمی زند، گاهی اوقات هر دو را انجام می دهد: اختلال در تمرکز گروه و سپس حضور نداشتن در گروه

اصل گرا= با مردم به شیوه ای مشورت می کند تا ببیند چگونه می تواند موانع را برطرف کرده و بردهای کوچک را فراهم می کند

نتیجه

فرع گرا= یک گروه شکست خورده که یک میلی متر پیشرفت در یک میلیون جهت دارد. 

اصل گرا= یک گروه متحد که به رسیدن به مرحله بعدی کمک می کند.

مزایای استفاده از رویکرد اصل گرا برای هر جنبه مهم از رهبری باید مشخص باشد. اکنون در مورد نحوه دقیق رهبری به عنوان یک اصل گرا، دقیق تر شفاف سازی می کنیم.

1- در استخدام افراد به طور تمسخر آمیزی گزینشی و سخت گیرانه عمل می کند

مدیران فرع گرا تمایل دارند افراد را خیلی دستپاچه، سریع و نااگاهانه استخدام کنند. آنقدر مشغول یا حواس پرت می شوند که افرادی را که مانع پیشرفت گروه می شوند یا اخراج می کنند یا مجبورشان می کنند در مهارت جدیدی شرکت داشته باشند. در ابتدا استخدام به دلیل سوداوری و سرعت رشدی که باید پایدار باشد شاید موجه به نظر برسد؛ اما در واقع هزینه استخدام افراد اشتباه بسیار گران تر از کمبود نفر است و چیزی است که " کاوازاکی" آن را " انفجار احمق ها" نامید.

یک فرد اصل گرا، به طور تمسخر آمیزی در استخدام استعدادها سخت گیرانه و گزینشی عمل می کند. او این انضباط را دارد که برای استخدام عالی، کاملا تلاش می کند و از حذف افرادی که سرعت گروه را کاهش می دهند،تردید نمی کند. نتیجه تیمی می شود پر از استعدادها و ستاره هایی که تلاش های جمعی آن ها بیش از مجموع تلاش های فردی آن هاست.

2- بحث و مناظره تا جایی که نسبت به نیت اصلی تان به شفافیت کامل( نیمه شفاف) برسید

رهبران فرع گرا استراتژی خود را بدون شفافیت در نیت و هدفشان پیش می برند: آن ها سعی می کنند اهداف زیادی را دنبال کنند و کارهای زیادی انجام دهند. در نتیجه این گروه رهبران، در یک میلیون جهت حرکت کرده و پیشرفت کمی در هر زمینه ای خواهند داشت. ان ها وقت خود را صرف امور بی اهمیت می کنند و از کارهایی که واقعا مهم هستند، غافل می شوند. این روزها در سازمان ها درباره "هم ترازی " صحبت های زیادی می شود و در واقع هر چه گروه بیشتر تراز و در یک مسیر شود، اثرگذاری آن ها بیشتر خواهد بود.

نیت واضح و شفاف منجر به هم سویی می شود و ابهام در نیت، هر بار به ناهماهنگی ختم می شود.

3- برای توانمندی افراطی عمل کنید

افراد فرع گرا با الهام در مورد وظایف و نقش افراد، قدرت را از آن ها گرفته و ناتوانشان می کنند. اغلب این کار را به این دلیل که می خواهند یک گروه منعطف و چابک داشته باشند، توجیه می کنند؛ اما آنجه در واقع ایجاد شده است چابکی تقلبی است. وقتی افراد نمی دانند واقعا در قبال چه وظیفه ای مسئول هستند و چگونه بر اساس عملکردشان قضاوت خواهند شد، وقتی تصمیمات یا دمدمی مزاجانه هستند یا این گونه به نظر می رسند و هنگامی که نقش ها بد تعریف شده اند، دیری نمی گذرد که افراد یا تسلیم می شوند یا بدتر از آن، وسواس به خرج می دهند و سعی می کنند به جای اینکه مهم باشند و واقعا کار انجام دهند، پرمشغله به نظر برسند.

یک فرد اصل گرا می داند که شفافیت کلید توانمندسازی است. او اجازه نمی دهد نقش ها کلی و مبهم باشند. او اطمینان می یابد که همه اعضای گروه واقعا در مورد کاری که از آن ها انتظار می رود و اثربخشی ای که دیگران دارند، اگاه اند. 

4- موارد مناسب را در زمان مناسب به افراد مناسب اطلاع دهید

رهبر فرع گرا، ارتباطی مبهم برقرار می کند و در نتیجه افراد مطمئن نیستند که منظورش دقیقا چیست. ارتباطات فرع گرایانه معمولا بسیار کلی است و قابل تغییر نیست یا آنقدر سریع تغییر می کند که افارد همیشه مبهوت می شوند. از سوی دیگر، رهبران اصل گرا، موارد مناسب را ر زمان مناسب به افراد مناسب اطلاع می دهند.

رهبران اصل گرا به طور مختصر صحبت می کنند و برای حفظ تمرکز گروه ،در ارتباط خود محدودیت را انتخاب می کنند. وقتی صحبت می کنند، کاملا شفاف هستند. آن ها اصطلاحات بی معنی را به کار نمی برند. پیامشان آنقدر صریح است که باری گوش آن ها تقریبا خسته کننده به نظر می رسد. به این ترتیب گروه ها می توانند موارد مهم را از میان همین موضوعات بی اهمیت دریافت می کنند.

در ادامه بیشتر بدانید

تعیین مرزها

تدوین زندگی

آموزش نه گفتن


ارسال نظر

نام (اختیاری)

ایمیل (ضروری)

نظر