بازیابی خلاقیت

بازیابی خلاقیت

بازیابی خلاقیت 

گاهی از بسیاری از افراد می شنویم که از اینکه چشمه خلاقیت شان خشکیده است گلایه دارند.

آنها می گویند که خودشان هم نمی دانند که چه بلایی سر خلاقیت آنها آمده که اکنون اینچنین مستاصل مانده اند و نمی دانند که چه کاری باید انجام بدهند؟ اما نمی دانند که از کجا باید شروع کنند و چه کاری باید انجام بدهند؟

برای بازیابی خلاقیت، دو ابزار محوری وجود دارد که عبارتند از: 

صفحات صبحگاهی و قرار ملاقات با هنرمند درون.

بیداری خلاق، مستلزم کاربرد هر دوی اینهاست. می خواهم این دو ابزار را به شما پیشنهاد بدهم.

برای بازیابی خلاقیتتان باید آن را بیابید. نوشتن این صفحات را به شیوه ای ظاهرا بی هدف آغاز کنید. 

هر روز صبح در تمام روزهای هفته شروع کنیم و بنویسم و از همین امروز شروع کنیم و این کار را به شنبه موکول نکنیم.

این صفحات صبحگاهی سه صفحه دستخط معمولی و روی هر سطر از برگ دفتر است که به طور تداعی آزاد و بدون تفکر می نویسید و دست از روی کاغذ برنمی دارید. برای مثال:

" وای خدا، باز هم یک صبح خسته کننده دیگر. چه شروع بدی است . حرفی هم برای گفتن ندارم. باید بروم و پرده ها و رومبلی ها را بشویم. راستی کلی لباس کثیف دارم که نیاز به شست و شو دارند. وای من دیروز سررسید پرداخت قسطم بود اما فراموش کردم که پرداخت کنم و جملات این چنینی.

در ابتدای روزهای نوشتن ها برگه ها از کلماتی مملو می شود که در نگاه ابتدایی بی مورد و بی ربط هستند و اما در نهایت به خروجی خوبی ما را می رسانند.

بزرگان از این روش به " تخلیه ذهن" یاد می کنند.

توجه داشته باشید که برای نوشتن این صفحات به روش هنرمندانه و درست نیازی نیست اصل اساسی نوشتن این صفحات است؛ قرار نیست که این صفحات به اثری هنری تبدیل شوند. حتی اگر نویسنده هم نباشید می توانید از عهده این کار برآیید. روش خاصی هم برای نگارش آن وجود ندارد؛ فقط بنویسید و بنویسید همین.

هدف از نوشتن این صفحات فقط حرکت دست بر روی کاغذ و نوشتن و بیرون ریختن همه چیزهایی است که به ذهن می آید. چیزی هم به نام کوچک و حقیر و بی اهمیت و احمقانه و ابلهانه و عجیب و غریب و غیرعادی وجود ندارد.

قرار هم نیست که این صفحات هوشمندانه و زیرکانه باشد. اگرچه که به ظاهر اینگونه به نظر نرسند. نگران امحتوای پرت و پلای این صفحات هم نباشید چون قرار نیست که کسی جز خود شما آن را بخواند.

این صفحات صبحگاهی گاهی پررنگ و لعاب بنظر می رسد اما اغلب منفی و پراکنده و آکنده از دلسوزی و ترحم به حال خود و تکراری با اب و تاب یا بچگانه یا خشمناک یا بی مزه یا حتی احمقانه به نظر می رسند. تماما درست و خوبند.

صفحات صبحگاهی، وسیله اصلی شفای خلاقیت است. به عنوان هنرمندی که خلاقیتش با مانع روبرو شده، این گزارش را داریم که به طرز بیرحمانه از خود انتقاد کنیم. 

این را برای خودتان به یک قاعده تبدیل کنید: همواره به خاطر آورید که عقاید منفی سانسورکننده درونتان حقیقت ندارد. این امر مستلزم تمرین است.

این سانسور کننده درونتان را همچون افعی فیلم های کارتون تصور کنید که صفیرکشان پیرامون باغ عدن خلاقیتتان می خزد تا همین که لحظه ای غافل شدید، شما را بگزد. اگر از افعی خوشتان نمی آید تصویر دیگری برای او متصور شوید.

وقتی سانسورکننده درونتان را به منش حقیر و زیرکانه یی که دارد پایین می آورید، اندک اندک استیلایی را که بر شما و خلاقیتتان دارد از دست می دهد.

صفحات صبحگاهی قابل مذاکره نیستند. یعنی به هیچ عذر و بهانه ای نمی توانید از آنها طفره روید یا از مقدار آنها بکاهید. مهم نیست در چه حال و هوایی هستید. انتقادهای " سانسورکننده ی درونتان " اهمیت ندارد. معمولا این گرایش را داریم که باید در حال و هوای نوشتن باشیم تا بنویسیم. اما در واقع اینچنین نیست.

از قضاوت دست بکشید و فقط بنویسید.

در ادامه بیشتر بخوانید:

موهبتی به نام وسواس

خود را گسترش دهید

صندوق سایه


ارسال نظر

نام (اختیاری)

ایمیل (ضروری)

نظر