بافت و حرکت در طراحی
روش های مختلفی برای ایجاد بافت وجود دارد که شامل:
1- ترسیم و تکرار شکل، خطوط، نقاط و یا نقش مایه های خاص
2- با استفاده از پاشیدن مواد رنگین و مرکب روی سطوح گوناگون و یا به کمک انواع قلم ها و کاردک ها و با ابزارهای دیگر
3- با استفاده از بافت سطوح طبیعی مواد مختلف که به روی آنها مرکب و رنگ ریخته می شود و سپس برگرداندن آنها به روش چاپ و مهر زدن به روی انواع کاغذ و مقوا
4- خراشیدن، تراشیدن و کنده گاری سطوحی که مواد رنگین یا مرکب بر روی آنها پاشیده می شود.
5- چوب، فلز، شیشه، پارچه، سنگ و سایر مواد طبیعی و مصنوعی نیز بافت های طبیعی آماده ی را ایجاد میکنند و گاه به طور مستقیم در یک اثر به کار برده می شوند.
بافت یکی از عناصر تجسمی است که معمولا آن را تنها با حس لامسه در ارتباط می دانند، در حالیکه اهمیت آن، بیشتر در ارتباط با نیروی خاص و استعداد اکتسابی قوه ی بینایی است که در اثر تجربه به دست می آید.
اگر این عنصر از طریق هر دو حس یعنی لامسه و بینایی در کنار هم تجربه و شناخته شود،ابعاد وسیع تری از مفاهیم را قابل درک می کند. مواد صاف و نرم، زبر و خشن، براق و کدر، مانند چوب، شیشه، پنبه، سنگ افتاد.
چیزی که ما از دوران کودکی بوسیله حس لامسه درک می کنیم برای ما ایجاد سابقه ی ذهنی در مورد بافت های گوناگون می کند، به طوری که با نگاه به بافت فورا زبری و نرمی ان را حس می کنیم! عنصری که به کارگیری ان در یک ترکیب بندی می تواند تاثیرات بی نظیری بر دید مخاطب داشته باشد.
حرکت
هر ماده ای در ذات خویش در حرکت و تکاپوست و هر موجودی در طبیعت، از تحرک درونی برخوردار است. حرکت در تصویر، ممکن است با نقطه و یا خط ایجاد گردد و به شکل های مختلفی مطرح شود. شکل حرکت ممکن است به صورت مارپیچ، مدور، زیکزاک و راست باشد.
جهت حرکت نیز ممکن است بالا، چپ، راست و پایین باشد.
هر عنصر تصویری با هر شکلی، ممکن است انرژی حرکت را کم و بیش داشته باشد.
مثلا در شکل مثلث انرژی حرکت به جانب گوشه ها و زوایای آن در جریان است. در لوزی به جانب قطرهای کوچک و بزرگ.
هر سطحی با توجه به برتری یک جهت آن، انرژی حرکتی را به جانب همان جهت نشان می دهد و تحت تاثیر کشش های وارده از جهت های مختلف، به سمتی که طول بیشتری دارد حرکت می کند.
مفهوم حرکت را به صورت های دیگری می توان ادراک نمود، از جمله در اثر تکرار یک عنصر بصری، که این کار بوسیله تکرار عناصر زیادی امکان پذیر است.
مثلا حرکت یک دایره در صفحه بوسیله تکرار مداوم که باعث بوجود آمدن نوعی ریتم نیز می گردد.
عنصر بصری حرکت، مانند بعد سوم و بافت بصری بیشتر به صورت کاذب در سطح دوبعدی طراحی یا بوسیله دوربین ثبت می گردد.
در نقاشی جزییات بسیار ریز روی یک سطح، این توهم را بوجود می آورد که صفحه ی کاغذ دارای آن بافت است و با استفاده از فن سایه روشن و پرسپکتیو توهم برجسته بودن تصویر بوجود می آید. اما ایجاد توهم حرکت در یک شکل ثابت و بی حرکت به مراتب دشوارتر است. بعد از اختراع فن فیلمبرداری ایجاد توهم حرکت یا تصاویر به اوج خود رسید.
بهتر است بدانیم که حرکت تصاویر در فیلم نیز واقعی نیست و نوعی خطای باصره است به آن اصطلاحا تداوم در رویت می گویند. یک رشته تصاویر ثابت با چنان سرعتی عوض می شود که قبل از انکه تاثیر تصویر قبلی از سلسله اعصاب بینایی محو شود تصویر دیگر ظاهر می شود. در نتیجه تصاویر در هم آمیخته به نظر می رسد.
گاهی در یک کمپوزیسیون یا ترکیب بندی ممکن است به علت ریتم یا آهنگ موجود در آن حالت حرکت را القا کند.
تکرار یک عنصر در نقاشی یا عکس حالت حرکت را در دید انسان القا می کند این حس را می توان با کشیدگی تصویر یا استفاده از سرعت شاتر پایین برای ثبت حرکت در عکاسی نیز القا کرد.
توجه داشته باشیم که تمامی عناصر یاد شده در یک ترکیب بندی موفق حتما در جای خود در جهت ایجاد یک حس بصری به کار می روند تا تاثیرگذار باشند.
در ادامه بیشتر بخوانید:
1- نور در طراحی 2- حجم در طراحی 3- سطح در طراحی 4- نقطه 5- سه گانه روانشناختی