تاریخچه امپرسیونیسم
هنرمندان امپرسیونیست در این دوران برخلاف گذشته، نقاشی خود را در محیط های کارگاهی و بسته انجام نمی دادند و برای خلق اثر هنری به فضای آزاد، در کنار رودخانه ها، جنگل ها، محیط های طبیعی و یا کافه ها و مکان های عمومی می رفتند و به نقاشی می پرداختند. امری که پیش از ان بی سابقه بود.
موضوع نقاشی ها برگرفته از طبیعت و شواهد اطرافشان بود، به گونه ای که استفاده از میزان نور و چگونگی صحنه های طبیعی، تفاوت تابش نور و در حالت های متفاوت روز به چه صورتی باشد، یکی از مهمترین ویژگی های سبک امپرسیونیسم به شمار می رفت.
هنرمندان این سبک به دنبال ترسیم تصاویر لغزان و گذرای طبیعت بودند، تصاویری که به طور پایدار و ثابت در طبیعت به چشم نمی خورد و با ارتعاشات لغزان نور، به ادراک و حس بیننده تیزبین امپرسیونیسم می امد و خیلی زود هم زوال می یافت.
سبک امپرسیونیسم، بعد از دو سبک رمانتیسم و رئالیسم شکل گرفت، دو جریانی که یکی بر بیان احساسات، عواطف و تخیلات هنرمند در اثار هنری تاکید داشت و دیگری بر بیان واقعیت صرف و آنچه در پیرامون ما هست، تاکید می نمود. هنرمندان امپرسیونیست به هر دو سبک یاد شده توجه داشتند و مولقه های هنری موجود در آن سبک ها را در اثار خویش استفاده می نمودند.
امپرسیونیست ها از طرفی به توصیف و ترسیم عالم واقعیت می پرداختند و از طرف دیگر واقعیت را آن چنان که هست ،ترسیم می نمودند. آثار خود را در لحظه خاص و تحت شرایط ویژه ای به تصویر می کشیدند، از آن جا که واقعیت را ترسیم می نمودند، در حقیقت همچون رئالیست ها به سوی عالم خارج متوجه می شدند، اما چون در انتخاب عالم خارج گزینش می نمودند و عالم واقعیت را در لحظه ای خاص و با زمان و یا نورپردازی خاص ارائه می نمودند، از این رو به به سوبژکتیویسم و عالم درونی هنرمند رمانتیسم نزدیک می شدند.
هنرمندان به تعبیر دیگر به مثابه روان شناسان معتقدند که واقعیت همان احساس ماست و بر احساسات ما استوار است، به گونه ای که باید دید که عالم واقعیت در هر آن و لحظه و در شرایط جوی و نورپردازی خاص چگونه خود را به ما عرضه می کند.
به تعبیر برخی از مورخان، هنر افرادی همچون ادوارد مانه و دیگر طرفداران امپرسیونیست، در واقع با به کار گرفتن سبک و شیوه خود در عرصه هنر، گویا این پرسش را مطرح نمودند که آیا آن چه را ما می بینیم، به این که چگونه آن را می بینیم، بستگی دارد؟
در واقع امپرسیونیست ها همانند رمانتیست های پیش از خود، با دلدادگی به احساسات و عواطف درونی، تنها به حکایت گری و توصیف منفعلانه عالم خارج بسنده ننمودند، بلکه عالم خارج و واقعیت را از منظر و نگاه هنرمند و دریافت او از عالم واقع ترسیم کردند، به طوری که به تعبیر گاردنر، امپرسیونیست ها به یک معنا نوعی" امپرسیونیسم ناتورالیستی" را مطح کردند؛ با این استثنا که این بار هنرمند سوبژکتیویست در درک خود از عالم خارج، به حس بصری بیش از ادراکات و تخیلاتش، تکیه می کند.
در ادامه بیشر بخوانید:
1- امپرسیونیسم 2- سایه روشن در طراحی 3- ترکیب بندی 4- عناصر بصری 5- آهنگ خط