گرایش اکسپرسیونیسم

گرایش اکسپرسیونیسم

گرایش اکسپرسیونیسم

دامنه اکسپرسیونیسم انتزاعی آمریکایی به اندازه هنرمندان پیرو این سبک را در دو گرایش اصلی دسته بندی می کنند.

گرایش نخست، فعالیت نقاشان قلمکاری است که به طرف گوناگون با حرکت یا عمل قلم و بافت رنگ در زمینه تابلو سروکار دارند 

گرایش دوم، فعالیت نقاشان میدان رنگ است که به بیان علامت یا تصویری انتزاعی در قالب یک شکل یا سطح بزرگ و یکپارجه رنگی توجه دارند.

بنابرین توضیح در حوزه نقاشان عمل، بولاک، دکونیگ، تورکف و کلاین از این گروه هستند و از نقاشانی که به آفریدن میدانهای رنگی بزرگ یا تصویرهای انتزاعی گرایش داشتند شامل رونکو، نیومن، بولاک، مادرول و گوتلیب جای می گیرند.

در نخستین سالهای دهه ششم، توجه عمومی بر نقاشان عمل معطوف بود و بیشتر نقاشان نسل دوم جذب دکونیگ با بولاک شدند؛ در عین حال برخی از نقاشان جوان ( چه از لحاظ شهرت و چه از لحاظ سن) جذب آزمایشگریهای رونکو استیل و مادرول در عرصه رنگ شدند. این کیفیت به پیدایش گونه ای نقاشی سرشار از تحلیلات فردی یعنی اکسپرسیونیسم انتزاعی انجامید که بطور کلی شامل گشادگی یا بزرگی ساختمان، گنگی ضربه قلم و انتزاع رنگی و مانند اینهاست. رشد این جنبش چنان تدریجی بود که شناسایی آن را به عنوان گرایشی مهم تا دهه هفتاد به تاخیر انداخت. جنبشی که دیرتر پا به میدان نقاشی و پیکر تراشی نهاد ولی تاثیر اولیه بسیار نیرومندی داشت.

از زمانی مشخص، بوم در مقابل نقاشان آمریکایی یکی پس از دیگری، به عنوان زمینه ای برای کار ظهور پیدا کرد و غالبا به عنوان فضایی برای خلق مجدد، طراحی، تجزیه و بیان یک موضوع چه حقیقی و چه تخیلی ترجیح داده شد. آنچه بر بوم نقش می بست عکس نبود بلکه به عنوان یک واقعه به حساب می آمد. 

دیری نپایید که نقاش اثر خود را با انچه در تخیل داشت مطابقت داد. او در واقع به واسطه ابزارهایی که در دست داشت و اثری که بر تابلو می گذاشت به انچه می خواست دست یافت و به حیطه ای که می خواست وارد شد. تصویر حاصله و تصور ذهنی نقاش، نتیجه این روبرویی بود. در این مقطع است که همه چیز باید در تیوبهای رنگ، عضلات نقاش و دریایی از رنگ که خود را در آن غرقه می سازد، وجود داشته باشد. نتیجه این شیوه نقاشی برای خود نقاش غافلگیر کننده خواهد بود. در این حالت اگر کاملا آگاه به شرایط باشید مشکلی برای شروع به کار وجود نخواهد داشت. 

روزی یکی از نقاشان به من گفت:" فلانی مدرن نیست و از روی اتودهایش کار می کند که او را به دوران رنسانس باز میگرداند."

در این قانونمندی تفاوت دو نوع نقاشی را به صورت یکسری قواعد نوشته ایم. " اتود" در واقع فرم اولیه ایی است که به ذهن می رسد و " تفکر" تلاشی برای دستیابی به هدف است. زمانی که هنرمند برای نقاشی خود از اتود استفاده می کند، اینطور به نظر می رس که بوم نقاشی اش را به عنوان مکانی می نگرد که بر روی ان باید آن چیزی پیاده شود که تفکر انسان ضبط کرده، تفکری که در ذهن نقاش نقش بسته و مستقیما به صفحه منتقل می شود. اگر نقاشی یک عمل فرض شود، اتود خود یک عمل مجزا و نقاشی که از آن پیروی می کند( از روی آن کشیده می شود) یک عمل و کار دیگر می باشد. 

در واقع این دو عمل همانقدر که مشابه یکدیگر هستند با همدیگر نفاوت دارند. اتود را می توان یک نقاشی یا اثر مجزا محسوب کرد. این دیدگاه را ابستره اکسپرسیون نامیده اند. برای اینان نقاشی در مکتب قبل از انها " هنر خالص نیست" چرا که به تصویر کشیدن موضوع براساس قوانین زیبایی شناسی نیست.

در ادامه بیشتر بخوانید:

1- اکسپرسیونیسم انتزاعی   2- فتوریسم و کوبیسم       3-تاریخچه امپرسیونیسم    4- امپرسیونیسم   5-سایه روشن در طراحی


ارسال نظر

نام (اختیاری)

ایمیل (ضروری)

نظر