جهان درون ماست
ما در جهان نیستیم؛ جهان در درون ماست. در هر انسانی نقش کل بشریت ترسیم شده است؛ دیدگاه کل نگرانه کیهان این نکته را برای ما یادآور می شود که هر کدام از ما نمونه کوچکی از کل عالم هستیم و هر کدام از ما تمامی دانش کل عالم را داریم.
اگر تصویر تمام نگار کارت اعتباری یا گوتهی نامه رانندگی را قطعه قطعه کنید و به یکی از این قطعه ها اشعه لیزر بتابانید، نمایی از تصویر کامل را مشاهده خواهید کرد. به این ترتیب با مطالعه یک انسان، تصویر کل هستی را در خواهید یافت. نقش هستی در دی ان ای ما قرار دارد.
آقای دکتر دیوید سایمون مدیر بخش پزشکی مرکز چوپرا برای بهبود و نویسنده " خرد بهبود" بیان می کند که: تصویر تمام نگار یک تصویر سه بعدی است که از فیلم دو بعدی حاصل می شود. ویژگی منحصر به فرد تصویر تمام نگار آنست که از هر ذره فیلم، می توان عکس سه بعدی کامل را پدید آورد.
کل در هر ذره موجود است و از همین رو به آن تصویر تمام نگار می گویند. به همین ترتیب تمامی جنبه های کیهان در یکایک ما موجود است. نیروهایی که ماده را در سراسر کیهان تشکیل می دهد در یکایک اتم های بدن ما یافت می شود.
هر رشته از دی ان ای کل تاریخ تکامل حیات را در بردارد. ذهن من توان هر تفکری را که تاکنون شکل گرفته یا در آینده شکل می گیرد را در خود دارد. درک این حقیقت دریچه زندگی را به روی ما باز می کند و ما را به سمت آزادی نامحدود هدایت می کند. تجربه کردن این حقیقت مبنای خرد حقیقی است.
آن لحظه ای که به این درک برسیم که همه آنچیزهایی که در دیگران می بینیم و نظر ما را جلب می کند، مواردی هستند که ما در درون خود داریم و درک این لحظه دنیای ما را دگرگون می کند.
با پذیرش این حقیقت که هر یک از ما تمامی ویژگی های هستی را در خود داریم، می توانیم از تظاهر به این که همه چیز نیستیم، دست بکشیم. بیشتر ما آموخته ایم که با سایرین تفاوت داریم.
خیلی از ما خودمان را بهتر از دیگران می پنداریم و تعدادی از ما هم خودمان را بی کفایت می دانیم. این داوری ها زندگی ما را شکل می دهند. این داوری ها به آن منجر می شود که بگوییم:" من مثل تو نیستم" . از بسیاری از تعصبات بیهوده دست بکشیم.
ما نمی توانیم صفتی را که در خود نداریم، در دیگری تشخیص دهیم. اگر از شجاعت کسی به وحد می آیید، به دلیل آنست که در وجودتان ویژگی شجاعت را دارید و اگر گمان می کنید کسی خودخواه است، مطمئن باشید شما هم می توانید همان اندازه خودخواهی نشان دهید. هر چند که شاید ما همه این ویژگی ها را مدام بروز ندهیم، اما هر یک از ما این توان را داریم که آن ویژگی هایی را که می بینیم، از خود نشان دهیم.
ما بخشی از جهان تمام نگار هستیم و در نتیجه تمامی آنچه که می بینیم و از آن خوشمان یا بدمان می آید، هستیم. هر رنگ پوست یا اعتقادات مذهبی که داشته باشیم، از ویژگی های کیهانی مشابهی برخورداریم. این ویژگی را در تمام آدم های دنیا مشترک می بینیم.
دکتر " واسانت لاد" پزشت سرشناس آیورودا می گوید:" در هر قطره، اقیانوسی نهفته است و در هر سلول، شعور کل بدن جا دارد". هنگامی که عظمت این گفته را درک کنیم، می توانیم به بی کرانگی خود پی ببریم. زن و مرد هم از این منظر مساوی آفریده شده اند که هر دو از تمامی ویژگی های بشری برخوردار هستند. همه ما توان نیرو، خلاقیت و حس همدردی داریم و همه ما از ویژگی هایی مانند زیاده خواهی، شهرت، خشم و ناتوانی برخوردار هستیم.
هیچ خصلت، ویژگی یا جنبه ای نیست که ما نداشته باشیم. ما سرشار از نور، عشق و درخشندگی الهی هستیم و به همان اندازه آکنده از خودخواهی، پنهانکاری و کینه توزی می باشیم. ما باید تمامی جهان را در خود جا دهیم. باید همه جنبه ههای خود را درک کنیم و دوست بداریم تا بتوانیم انسانی تمام و کمال باشیم.
ذهن کیهانی به ذهن انسانی شبیه است. بیشتر ما نگرش محدودی از انسان بودن خود داریم. هنگامی که بگذاریم انسان بودن ما، جهانی بود ما را پذیرا گردد، به سادگی می توانیم هر چه بخواهیم، بشویم.
" جان وولوود" در کتاب " عشق و بیداری" جهان درون را به کاخی تشبیه می کند. کاخی بسیار با شکوه را با هزاران اتاق و سرسراهای بزرگ مجسم کنید که یکایک اتاق های آن رد حد کمال است و هر کدام هدیه خاصی را در بردارد. هر اتاقی نشانه یکی از جنبه های شما و یکی از اجزای تشکیل دهنده کاخ کامل است. در کودکی وجب به وجب کاخ خود را بی هیچ خجالت و یا قضاوتی گشتید و شجاعانه، موهبت و معمای موجود در تک تک اتاق ها را جست و جو کردید. آن دوران هر اتاقی را اعم از اتاق خواب، دستشویی، زیرزمین یا انباری عاشقانه پذیرفتید. در آن هنگام هر اتاقی برایتان بی همتا و کاخ شما از روشنایی، عشق و شگفتی بود.
تا آن روزی کسی به کاخ شما آمد و گفت که ان اتاق نقصی دارد و شایسته این کاخ نیست. او گفت:" اگر می خواهی کاخی بی نقص داشته باشی، باید در آن اتاق را قفل کنی"! و شما که خواهان عشق و پذیرفته شدن بودید، به سرعت در آن اتاق را بستید. به مرور زمان افراد بیشتری به کاخ شما آمدند و هر کدام نظر خود را درباره اتاق ها گفتند؛ یکی این اتاق را دوست نداشت و ان یکی دیگری را.
به تدریج اتاق ها را یک به یک بستید. اتاق های بی همتای شما از روشنایی درآمده به تاریکی فرو رفتند و بدین سان چرخه ای آغاز شد.
از آن به بعد به دلایل گوناگون زیادی درهای بیشتری را بستید، به دلیل این که اتاق ها بزرگتر از جسارت شما بوده و چون شما محافظه کاری بالایی داشتید آنها را از جلوی چشم خود دور کردید تا چشم تان به آن ها نیفتد.
زمان های بسیاری گذشتند و روزهای طلایی زندگی شما گذشت و دیگر شما به اتاق های خودتان عشق نمی ورزیدید و آنها را ستایش نمی کردید.
در ان لحظه دلتان می خواست که آن اتاق هایی که روزی موجب سربلندی شما بودند، ناپدید شوند. نومیدانه کوشیدید راهی بیابید تا خود را از شر این اتاق ها خلاص کنید، در حالی که آنها بخشی از ساختمان کاخ شما بودند. با گذشت زمان به تدریج وجود آن اتاق هایی را که بسته بودیدف فراموش کردید. در ابتدا متوجه نبودید چه می کنید، اما کم کم این کار عادت شد. هرکس درباره چگونگی یک کاخ باشکوه پیامی به شما می داد و برایتان ساده تر بود به سخنان مردم گوش دهید تا آن که به ندای درون خود که کل کاخ شما را دوست داشت، اعتماد کنید.
در واقع بستن آن اتاق ها به شما احساس امنیت می داد. خیلی زود متوجه شدید که فقط در چند اتاق کوچک زندگی می کنید. اینک یاد گرفتید که چگونه درهای زندگی را ببندید چون برایتان آسان شده است.
در ادامه با مطالعه مطالب زیر همراه ما باشید:
1-شهامت 2- اعتماد به نفس 3- قدرت عادت 4- قدرت بیان 5- جامعه شناسی خودمانی