رفع بهانه
بسیاری از زمان ها ما بهانه هایی می آوریم تا از وقوع هر چیزی جلوگیری کنیم. اغلب چیزهایی را دوست دارند که بارها و بارها از آن ها استفاده می کنند. من مطمئنم که شما از الان شروع کرده اید، پس به جای این که آن ها را نادیده بگیریم، به جلو حرک کنیم و با هیولای کوچک مواجه شوید ا بعدا ما را گیج نکند.
بک بهانه، توجیه برای انجام دادن یا انجام ندادن چیزی است. یک بهانه چیزی غیر از دلیل واقعی است که عمل ما ( یا نبود عمل) را ترغیب می کند. به طور مثال، تصور کنیم که بهانه ما برای دیر آمدن به سرکا ترافیک باشد. این دلیل درستی برای کار نکردن ما سروقت نیست. دلیلی که ما دیر به سرکار رسیده ایم اینست که ما خانه را دیرتر ترک کرده و زمان کافی برای مانده در ترافیک نداشته ایم.
بهانه ها هیچ وقت دلیل برای انجام دادن یا ندادن کاری محسوب نمی شوند. آن ها فقط اصلاح حقایقی هستند که ما می سازیم تا به خودمان کمک کنیم که احساس بهتری به چیزی که رخ داده یا نداده داشته باشیم. بهانه تراشی موقعیت ما را تغییر نمی دهد، فقط دلیل واقعی را پشت خود نگه می دارد. بهانه ها برای افرادی هستند که از مسئولیت پذیری در زندگی فرار می کنند. بردگان و قربانیان بهانه تراشی می کنند و همیشه ته مانده دیگران را جمع می کنند.
اولین چیزی که باید درباره بهانه بدانیم اینست که آن ها هیچ وقت شرایط ما را بهبود نمی بخشند. دومین چیز اینست که بدانیم از چه بهانه هایی به طور منظم استفاده می کنیم. آیا آنها برای ما آشنا نیستند؟
"من پول ندارم، من بچه دارم، من بچه ندارم، من متاهل هستم، من متاهل نیستم، من نمی توانم هیچ تعادلی در زندگی ام پیدا کنم، من زیاد کار کرده ام، من کم کار کرده ام، افراد زیادی اینجا کار می کنند، ما افراد کافی نداریم، مدیر به من گیر می دهد، مدیر به من کم توجه می کن، مدیر مرا تنها می گذارد، مدیر منفی است، مدیر مرا سرزنش می کند، من کتاب خواندن را دوست ندارم، من وقت مطالعه ندارم، من زمان برای انجام کاری را ندارم، قیمت ما بسیار بالاست، قیسمت ما بسیار پایین است، مشتری با من تماس نمی گیرد، مشتری قرار را کنسل کرد، مردم حقیقت را نمی گویند، آن ها پول ندارند، اقتصاد خراب است، بانک ها وام نمی دهند، مالک خسیس است، ما افارد درستی را پیدا نمی کنیم، هیچ کسی انگیزه ندارد، افراد نگرش بدی دارند.
هیچ کسی به من نگفت، این خطای شخص دیگری بود، آن ها عقیده خود را تغییر دادند، من خسته هستم، من به مسافرت نیاز دارم، کسانی که با آن ها کار می کنند بی عرضه هستند، من افسرده هستم، من بیمار هستم، مادرم بیمار است، ترافیک وحشتناک است، رقابت محصول را آشکار کرده است، من بدشانس هستم. "
آیا بی حوصله هستید؟ من می دانم که من هستم، من باید به ذهنیت خود رجوع کنم تا به برخی از این موارد غلبه کنم. چند بار از این بهانه ها استفاده کرده اید؟ به عقب بازگردید و دور هر یک را که از دهان خود شنیده اید خط بکشید، حالا از خودتان بپرسید که آیا این بهانه ها باعث بهبود وضعیت شما شده است؟ من شک دارم.
پس چرا اغلب مردم این کار را انجام داده اند؟ آیا برای آن ها هنوز هم تفاوتی ایجاد می کند؟ یک بهانه فقط تغییر یک واقعیت است و منجر به شرایط بهتری نمی شود. این حقیقت که مشتری پول ندارد به شما کمک نخواهد کرد تا معامله را ببندید. این حقیقت که شما شانس بدی آورده اید شرایط زندگی ما را بهبود نمی بخشد یا شانس ما را تغییر نمی دهد. در حقیقت، اگر طولانی مدت از این کلمات استفاده کنید، ما شروع به باور آن ها می کنیم و به همین ترتیب همه چیز برایمان به بدی پیش می رود.
ما باید تفاوت بین بهانه تراشی و ارائه دلایل واقعی برای رویدادها را درک کنیم.
تفاوت مشخص و بارز بین افراد موفق و ناموفق اینست که افراد موفق به سادگی بهانه نمی آورند. آن ها برای دلیل آوردن این کار را غیرمعقول می دانند، حتی اگر با شکست مواجه شده باشند.
جایی گرنت کاردون می گوید:" من هیچ وقت از خودم( یا شخص دیگر) نپرسیده ام که چرا نتوانسته ام محصولم را به بازار ارائه دهم، پولم را افزایش دهم، یا فروش بیشتری انجام دهم، هیچ پاسخی پیدا نمی شود. هیچ توجیهی وجود نداد که این حقایق یا شرایط را تغییر دهد و هر دلیلی که ارائه دهم موقعیت هایی هستند که باید کنترل شوند. هر دلیلی که شما به خودتان یا افراد دیگری ارائه می دهید می تواند یک موقعیت برای پیدا کردن راه حل باشد. به یاد داشته باشید که بارها به این نکته اشاره می کنم که " هیچ چیزی برای شما رخ نمی دهد، دلیل اتفاقات خود شما هستید. بهانه مولفه دیگری است که بین موفقیت و عدم موفقیت شما یک تفاوت ایجاد می کند."
اگر ما موفقیت را به عنوان یک انتخاب در نظر بگیریم، هیچ انتخاب دیگری به سادگی برای ما ایجاد نمی شود.
هیچ بهانه ای وجود ندارد که بتواند ما را موفق کند. ترحم جویی و بهانه آوردن علائمی هستند که نشان دهنده حداقل درجه مسئولیت پذیری فرد هستند. او از من خرید نکرد زیرا بانک به او وام نداده است. خیر. این طور نیست. او از شما خرید نکرد چون شما نتوانسته اید بودجه مناسب مشتری بالقوه خود را تضمین کنید. او هیچ مستولیتی را برای رویدادها نشان نمی دهد. در حالی که دیگری این کار را انجام می دهد و یک راه حل را شناسایی می کند.
هنگامی که ما معنای پیشرفته مسئولیت پذیری را درک کنید و از بهانه تراشی خودداری کنید، می توانید به دنبال راه حل باشید؛ به عنوان یک پاداش افزوده، شما می توانید از چنین موقعیت هایی در آینده جلوگیری کنید.
کیفیت کمیاب بودن چیزی است که باعث ارزش می شود. هر چیزی که زیاد باشد ارزش کمی دارد.
بهانه یک گزینه است که افراد تعداد زیادی از آن را دارند. به دلیل اینکه فراوان هستند، پس ارزشی ندارند.
به دلیل اینکه ما تمایل خود را به موفقیت برای خودمان نشان نمی دهیم، آن ها از انرژی ما استفاده می کنند.
اگر ما به موفقیت به درستی بنگریم، نه به عنوان یک انتخاب بلکه به عنوان وظیفه، تعهد و مسئولیت، ما هرگز از بهانه برای هیچ چیزی استفاده نمی کنیم. ما به خودمان، تیم مان، خانواده مان و یا هیچ شخص دیگری اجازه نمی دهید که از بهانه به عنوان دلیل استفاده کند. بنا بر یک گفته قدیمی اگر قرار است چنین چیزی باشد، پس خودم مسئول آن هستم.
در ادامه بیشتر بخوانید:
1-تولد سایه 2- کاش وقتی 20 ساله بودم 3- شناخت سایه 4-جهان درون ماست 5- شهامت